جوانی کجایی که یادت بخیر
ای جوانی رفتی زدستم درخون نشستم
جوانی ، کجایی ، چرا رفتی که من از تو طرفی نبستم
غم پیری ، نبود دیری که درهم شکستم
جوانی را زکف دادهام رایگانی
کنون حسرت برم روز و شب برجوانی
نه هوشیار و نه مستم ندانم که کی هستم جوانی چو رفتی تو زدستم
ندیدم سود از جوانی در زندگانی چه حاصل از زندگانی دور از جوانی
جفاها کشیدم دردا که دیدم از مهربانان نامهربانی
غمت را نهفتم درسینه اما با کس نگفتم راز نهانی
ندیدم سود از جوانی در زندگانی چه حاصل از زندگانی دور از جوانی
تویی جلوه شبابم که چون جویمت نیابم
امیدم ، کجایی کجایی اگر در برم نیایی
بسازم با سوز هجر و داغ جدایی
بسازم با سوز هجر و داغ جدایی